تعصب
تعصب ازعناوینی است که در علم اخلاق به آن پرداخته میشود.
محتویات
تعریف
“تعصب” و”عصبیت” در اصل از ماده”عصب” به معنی رگها و پیهایی است که مفاصل را به هم ارتباط میدهد، سپس هر گونه ارتباط و به هم پیوستگی را تعصب و عصبیت نامیدهاند، اما معمولا این لفظ در مفهوم افراطی و مذموم آن به کار میرود. تعصب و تحجر به معنای ایستایی، تحول ناپذیری، جمود و برنتابیدن فرهنگ و ارزشهای حق و متعالی است که هم در ساحت بینش و دانش (تحجر) و هم در حوزه گرایش و رفتار (جمود) بروز و ظهور دارد و عقل و دل و ابزارهای معرفت یاب و منابع شناختزا را نیز شامل میگردد. [۱] ابن منظور در مورد معنای لغوی عصبیّت میگوید: «إن یدعوالرجل إلی نصرة عُصبته و التألّب معهم علی من یناویهم ظالمین او مظلومین»؛«عصبة خویشاوندان پدری هستند و در پی آن شخص به دنبال طرفداری و دفاع از قوم و قبیله خود میباشد.» [۲]
تعصب در قرآن و روایات
در بررسی آیات قرآن گوشهای از ادعاهای بیدلیل جمعی از یهود و نصاری را میبینیم که نتیجهاش انحصارطلبی و سپس تعصب است. در آیهای میفرماید: (وَ قالَتِ الْیَهُودُ لَیْسَتِ النَّصاری عَلی شَیْءٍ وَ قالَتِ النَّصاری لَیْسَتِ الْیَهُودُ عَلی شَیْءٍ وَ هُمْ یَتْلُونَ الْکِتابَ)؛ «یهودیان گفتند: مسیحیان هیچ موقعیتی نزد خدا ندارند و مسیحیان نیز گفتند: یهودیان هیچ موقعیتی ندارند و بر باطلند». [۳] جمله” لیست... علی شیء” اشاره به این است که آنها در پیشگاه خدا مقامی ندارند، یا اینکه دین و آئین آنها چیز قابل ملاحظهای نیست. سپس اضافه میکند: آنها این سخنان را میگویند در حالی که کتاب آسمانی را میخوانند”! یعنی با در دست داشتن کتاب الهی که میتواند راهگشای آنها در این مسائل باشد این گونه سخنان که سرچشمهای جز تعصب و عناد و [[لجاج] ندارد بسیار عجیب است. این آیه سرچشمه اصلی تعصب را، جهل و نادانی معرفی کرده است. زیرا افراد نادان همواره در محیط زندگی خود محصورند و غیر آن را قبول ندارند، به آئینی که از کودکی با آن آشنا شدهاند هر چند خرافی و بیاساس باشد سخت دل می بندند و غیر آن را منکر میشوند. [۴] البته در بررسی واژه جمود، آیه دیگری مطرح میشود که میفرماید: ((ثم قست قلوبکم من بعد ذلک فهی کالحجاره او اشد قسوه.)) “پس از آن دلهای شما چون سنگ، سخت گردید، حتی سختتر از سنگ که از سنگ گاه جوی ها روان شود و چون شکافته شود آب از آن بیرون جهد”. [۵] که در حقیقت آدمیانی را منظور میکند که تمام وجودشان سخت و سیاه شده و در برابر اندیشه، اشراق، شناخت و شهود نفوذ ناپذیرند و از جرگه اصحاب تفکر و اندیشه و ارباب شهود و ذوق ، خارج بوده و هدایت ناپذیرند. در روایات اسلامی نیز از موضوع تعصب به عنوان یک اخلاق
مذموم، شدیداً نکوهش شده است تا آنجا که در حدیثی از پیامبر گرامی اسلام(صلیاللهعلیهوآله) میخوانیم:
کان رسول اللَّه(ص) یتعوذ فی کل یوم من ست من الشک و الشرک و الحمیة و الغضب و البغی و الحسد" «ایشان همه روز از شش چیز به خدا پناه میبرد: از شک و شرک و حمیت (تعصب) و غضب و ظلم و حسد ». [۶] هنگامی که پیامبراسلام ، مشرکین را به آئین یکتاپرستی دعوت میکرد آنان بنا به محدودیت فرهنگی و فکری که داشتند و نظر به تعصب قومی، پاسخ میدادند: رفتار و عقائد ما همانست که پدران ما داشتهاند و هرگز تغییر مسلک نخواهیم داد. بنابراین از پند و اندرز رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) جز فریاد دعوت چیزی نمیشنیدند؛ درست مانند گوسفندانی که سخت سرگرم چرا باشند و گاه گاهی فریاد چوپان را بشنوند ولی هرگز به آن توجه نکرده و به راه خود ادامه دهند. [۷] همچنین از روایات استفاده میشود که ابلیس نخستین کسی بود که تعصب به خرج داد. امام علی(علیهالسلام) نیز بحث رسا و کوبنده در خطبه قاصعه در این زمینه بیان فرموده است: " اما ابلیس فتعصب علی آدم لاصله و طعن علیه فی خلقته، فقال انا ناری و انت طینی" «ابلیس در برابر آدم به خاطر اصل و اساس خویش تعصب ورزید و آدم را مورد طعن قرار داد و گفت:” من از آتشم تو از خاک » [۸]
تعصب ممدوح ومذموم در آیات و روایات
تعبیر دیگر که از عصبیت در آیات و روایات آمده” حمیت” یا” حمیت جاهلیت” است.” حمیت” در اصل از ماده” حمی” به معنی حرارت است و سپس در معنی غضب و بعدا به معنی نخوت و تعصب آمیخته با غضب به کار رفته است. این واژه گاه در همین معنی مذموم (توأم با قید جاهلیت ، یا بدون آن) و گاه در معنی ممدوح و پسندیده به کار میرود و اشاره به غیرت منطقی و تعصب در امور مثبت و سازنده است. [۹] امام علی (علیهالسلام) می فرماید: « فان کان لا بد من العصبیة فلیکن تعصبکم لمکارم الخصال و محامد الافعال و محاسن الامور» “اگر قرار هست تعصب داشته باشید این تعصب شما به خاطر اخلاق پسندیده، افعال نیک و کارهای خوب باشد”. [۱۰] ضمنا از این حدیث بخوبی روشن میشود که ایستادگی سرسختانه برای طرفداری از یک واقعیت مطلوب، نه تنها تعصب مذموم نیست، بلکه میتواند خلاء روحی انسان را در پیوندهای نادرست جاهلی پر کند. [۱۱] درحدیثی از امام باقر(علیهالسلام) میخوانیم که از آن حضرت درباره” تعصب” سؤال کردند. ایشان فرمودند: (العصبیة التی یاثم علیها صاحبها ان یری الرجل شرار قومه خیرا من خیار قوم آخرین، و لیس من العصبیة ان یحب الرجل قومه، و لکن من العصبیة ان یعین قومه علی الظلم. ) “تعصب که انسان به خاطر آن گناهکار میشود این است که اشرار قومش را بهتر از نیکان قوم دیگر بداند، اما اینکه انسان قوم و قبیله خویش را دوست دارد عصبیت نیست، عصبیت آن است که انسان قوم و قبیله خود را در ستمگری یاری دهد”. [۱۲] . امیر مؤمنان علی(علیهالسلام) به هنگام انتقاد از بعضی از یاران سست عنصر و سرکش میفرماید: (( منیت بمن لا یطیع اذا امرت و لا یجیب اذا دعوت...اما دین یجمعکم و لا حمیة تحمشکم.)) “گرفتار مردمی شدهام که اگر فرمان دهم اطاعت نمیکنند و اگر دعوتشان کنم اجابت نمیکنند... آیا دین ندارید که شما را جمع کند؟ یا غیرتی که شما را به خشم آورد؟ (و به انجام وظائف وا دارد). [۱۳] تعصب غالبا در همان معنی مذموم به کار رفته است، چنانکه امیر مؤمنان علی(علیهالسلام) در خطبه” قاصعه” بارها روی این معنی تکیه کرده است؛ هنگامی که مردم را از تعصبات جاهلیت بر حذر میدارد، میفرماید: فاطفئوا ما کمن فی قلوبکم من نیران العصبیة و احقاد الجاهلیة، فانما تلک الحمیة تکون فی المسلم من خطرات الشیطان و نخواته و نزغاته و نفثاته.
“شراره تعصب و کینههای جاهلی را که در قلب دارید خاموش سازید که این نخوت و حمیت و تعصب ناروا در مسلمانان از القائات و نخوت و وسوسه شیطان است”. [۱۴]
مساله فطری بودن غیرت
دین اسلام مساله غیرت و تعصب را باطل معرفی نکرده و بلکه اصل آن را حفظ نموده است. زیرا غیرت ریشه در فطرت انسانی دارد و اسلام هم دین فطرت است. البته در جزئیات تعصب دخالت کرده و فرموده است آن قدر از غیرت و تعصب که مطابق با فطرت است حق میباشد ولی شاخ و برگی که اقوام به آن دادهاند باطل میباشد. مثلا در طی زندگی مواقعی وجود دارد که شخص احساس میکند دیگران به منافع او تجاوز میکنند و رعایت احترام مقدسات (مثلا اطفال و ناموس ) او را نمیکنند و یا درصدد هستند آبروی او را بریزند و خاندان او را هتک حرمت نمایند، در اینجا است که باورهای دینی او را وادار به دفاع میسازد. به عبارت دیگر لزوم دفاع از خود و از متعلقات خود حکمی است که فطرت، به گردن بشر انداخته است. البته نحوه بکار بردن این نیرو و اطاعت از این حکم فطرت به دو گونه میباشد: یکی به نحو شایسته یعنی بکارگیری تعصب و غیرتانسانی برای دفاع از حق خود و دیگری به نحو ناشایست و مذموم؛ یعنی خود عمل باطل باشد و برای حفظ باطل هم انجام گیرد که معلوم است در این صورت چه فساد و شقاوتی در پی دارد و چقدر نظام امور زندگی را به هم میزند. [۱۵]
تعصبات شدید نژادی و قبیلگی
بدون شک انسان به هر سرزمین یا قبیله و نژاد تعلق داشته باشد نسبت به آن عشق میورزد و این پیوند علاقه او با سرزمین و قوم و نژادش نه تنها عیب نیست بلکه عامل سازندهای برای همکاریهای اجتماعی او است. ولی اگر این امر از حدش بگذرد به صورت مخرب و گاه فاجعهآفرین درخواهد آمد و منظور از تعصب نژادی و قبیلگی که مورد نکوهش قرار میگیرد همین” افراط” است. دفاع افراطی از قوم و قبیله و نژاد و وطن ، سرچشمه بسیاری از جنگ در طول تاریخ بوده است و عاملی برای انتقال خرافات و زشتی -تحت عنوان آداب و سنن قبیله و نژاد- به اقوام دیگر شده است. این دفاع و طرفداری افراطی گاه به جایی میرسد که بدترین افراد قبیله در نظر او زیبا و بهترین افراد قبیله دیگر در نظر او زشت و شوم است و همچنین آداب و سنتزشت و زیبا و به تعبیر دیگر تعصب نژادی پردهای است از خودخواهی و جهل که بر روی افکار و درک و عقل انسان قرار میگیرد و قضاوت صحیح را از کار میاندازد. این حالت عصبیت در میان بعضی اقوام صورت حادتری دارد، از جمله گروهی از اعراب که به تعصب، معروف و مشهورند. [۱۶] خداوند در آیه مبارکه چنین میفرماید: وَ لَوْ نَزَّلْناهُ عَلی بَعْضِ الاعْجَمینَ فَقَرَأَهُ عَلَیْهِمْ ما کانُوا بِهِ مُومِنین-
«اگر قرآن بر غیر عرب نازل میشد (اعراب)هرگز به آن ایمان نمیآوردند.» [۱۷]
عوامل ومولفه های تعصبورزی
۱- تکبر یکی از ریشههای تعصب، تکبر میباشد که نمونه بارز آن در داستان سجده نکردن شیطان بر آدم نمایان میشود. امام علی(علیهالسلام) در این باره میفرماید: "اما ابلیس فتعصب علی آدم لاصله وطعن فی خلقته فقال انا ناری وانت طینی". ” ابلیس به خاطر اصل و ریشه خود بر آدم تعصب ورزید”. [۱۸] ۲- مال و ثروت امیرالمومنین در یکی دیگر از بیانات خود میفرماید: "واما الاغنیاء من مترفه الامم فتعصبوا لاثار مواقع النعم" “اما توانگران از مرفهین امتگذشته به خاطر آثار نعمت تعصب ورزیدند”. [۱۹] ۳- تقلید کورکورانه تقلید اقسام مختلفی دارد که یک نوع ازآن مذموم است و آن تقلید جاهل از جاهل میباشد که گاه عامل اصلی تعصب و غیرتورزی نابجا میباشد. همچنین پیروی ناآگاهانه و دفاع افراطی از پدران و اجداد و شخصیتهای بزرگ قوم و قبیله، سرچشمه بسیاری از جنگ در طول تاریخ بوده است و عاملی برای انتقال خرافات و زشتی- تحت عنوان آداب و سنن قبیله ونژاد- به اقوام دیگر شده است. شهید مطهری در کتاب اسلام و مقتضیات زمان، جریان خوارج را اولین جریان جمود آمیز در ضربه زدن به اسلام معرفی میکند که در بستری سیاسی، بر اثر خلاهای فکری و معرفتی و فقدان عمق اندیشه و درک مفاهیم قرآنی شکل گرفت. [۲۰] همچنین ایشان، مولفههایی چون: نگرش محدود به اسلام، عدم شناخت نیازهای زمان، عدم پاسخگویی عمیق و فراگیر به سوالها و شبهات و حتی توقف در آنها و در جا زدن و شبیهسازی فرهنگ اسلام به فرهنگ کلیسایی قرون وسطی را از مولفههای ساختاری و بنیادین جهل، جمود، تحجر میداند. [۲۱]
آثار تحجر وتعصب ورزی
۱- بی ایمانی در حدیثی ازامام صادق (علیهالسلام) میخوانیم: ( من تعصب او تعصب له فقد خلع ربقة الایمان من عنقه)
“کسی که تعصب به خرج دهد یا برای او تعصب داشته باشند پیوند ایمان را از گردن خویش برداشته است”. [۲۲] ۲- انحراف از حق اصولا انتقال سنت غلط از قومی به قوم دیگر در سایه شوم همین” حمیت جاهلیت” صورت میگیرد و پافشاری اقوام منحرف در برابر انبیاء و رهبران الهی نیز غالبا از همین رهگذر است. [۲۳] تحجر عقلی، قلبی و تحجر در موضع عملی و رفتاری، علت عدم پذیرش حق و گرایش به کمال و سعادت واقعی میگردد. وَ إِذا قیلَ لَهُمْ آمِنُوا بِما أَنْزَلَ اللّهُ قالُوا نُومِنُ بِما أُنْزِلَ عَلَیْنا وَ یَکْفُرُونَ بِما وَراءَهُ وَ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقاً لِما مَعَهُمْ قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِیاءَ اللّهِ مِنْ قَبْلُ إِنْ کُنْتُمْ مُومِنین. [۲۴] ۳- سوء مدیریت «تحجرگرایی» مانع جدی در شکوفایی اندیشه دینی و ایجاد تعامل مثبت نظری و عملی با «حقیقت»، «معرفت»، حکمتو حکومت، مدیریت و سیاست و حتی تقدیر معیشت است و متحجران از اسلام جز آموزههای بسته و رسوب شده و انعطاف ناپذیر در برخورد با اقتضائات زمان و مکان و تغییر موضوع و محمولها ندارند و هرگز پذیرای نقد اندیشه و عمل خویش، بازشناسی و بازنگری فکر و فعل به اصطلاح اسلامی خود نیستند و همواره راکد و تحول ناپذیرند. [۲۵] ۴- عقب ماندگی و جاهلیت به هر حال، شک نیست که وجود چنین حالتی در فرد یا جامعه باعث عقب ماندگی و سقوط آن جامعه است، پردههای سنگینی بر عقل و فکر میافکند و انسان را از درک صحیح و تشخیص سالم باز میدارد و گاه تمام مصالح او را به باد فنا میدهد. چنانچه در حدیثی از حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآله) آمده است: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص):مَنْ کَانَ فِی قَلْبِهِ حَبَّةٌ مِنْ خَرْدَلٍ مِنْ عَصَبِیَّةٍ بَعَثَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مَعَ أَعْرَابِ الْجَاهِلِیَّة ”کسی که در قلبش به اندازه دانه خردلی عصبیت باشدخداوند روز قیامت او را با اعراب جاهلیت محشور میکند”. [۲۶] ۵- ایجاد تفرقه در جامعه اگر جامعه از مجموع افراد و گروههای متعصب که یکدیگر را قبول ندارند تشکیل شده باشد، هیچگاه اتحاد و انسجام در بین آنها رخ نخواهد داد. به همین جهت میباشد که استعمارگران تلاش میکنند بین ملتهای اسلامی تعصب کورکورانه و منفی را رواج دهند و حتی در داخل کشور هم با ایجاد تعصب مذموم بین گروهها و اقوام مختلف وحدت ملی را از بین میبرند.
راه علاج و درمان تحجر
بهترین راه مبارزه با این خوی زشت و طریق نجات از این مهلکه بزرگ، تلاش و کوشش برای بالا بردن سطح فرهنگ و فکر و ایمان هر قوم و جمعیت است. در حقیقت داروی این درد را قرآن مجید نقطه مقابل آن، داشتن سکینه و روح تقوی میداند: یعنی آنجا که ایمان و آرامشو تقوی است، حمیت جاهلیت نیست و آنجا که حمیت جاهلیت است ایمان و تقوی در کار نیست. [۲۷] نقل شده است که میان زن عرب و عجم اختلافی پیدا شد. نزد حضرت علی (علیهالسلام) آمدند و حضرت تفاوتی قائل نشد. زن عرب اعتراض کرد. امام دو مشت خاک در دست گرفت و فرمود: “میان این دو مشت فرقی نمییابم.” [۲۸] البته درست است که اسلام اصل تعصب و غیرت را که حکمی است فطری تایید میکند اما آنجایی که تعصب ورزیدن، خداپسند باشد، باید تعصب ورزید، مانند جایی که شکمبه گوسفندی را در حال سجود بر پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) پرتاب کردند، حمزة بن عبدالمطلب عصبانی شد و گفت: ـ قَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ(علیهالسلام):لَمْ یُدْخِلِ الْجَنَّةَ حَمِیَّةٌ غَیْرُ حَمِیَّةِ حَمْزَةَ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ وَ ذَلِکَ حِینَ أَسْلَمَ غَضَباً لِلنَّبِیِّ ص فِی حَدِیثِ السَّلَی الَّذِی أُلْقِیَ عَلَی النَّبِیِّ(صلیاللهعلیهوآله) به خاطر این بیادبی من مسلمان شدم. [۲۹] در پایان به مطلبی ازحضرت امام خمینی (ره) اشاره میشود که فرمودند: «ما باید سعی کنیم حصارهای جهلو خرافه را شکسته تا به سرچشمه زلال اسلام ناب محمدی(صلیاللهعلیهوآله) برسیم.» [۳۰]
منبع
پانویس
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۹، ص۱۱۰، قم، نشر صدرا.
- ↑ ابن منظور، لسان العرب، ج۱، ذیل ماده عصب، قم، نشر ادب الحوزه.
- ↑ بقره/۲،آیه ۱۱۳.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر؛تفسیر نمونه، ج۱،ص۴۰۷، تهران، دار الکتب الإسلامیة، ۱۳۷۴ش.
- ↑ بقره/۲، آیه۷۴.
- ↑ علامه مجلسی،بحار الانوار،ج ۷۳ ص ۲۸۹.
- ↑ مکارم،ناصر،تفسیر نمونه، ج۱۵، ص ۳۵۶.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه قاصعه
- ↑ مکارم، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۲، ص ۱۰۰.
- ↑ نهج البلاغه خطبه ۱۹۲ (خطبه قاصعة).
- ↑ مکارم، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۵، ص ۳۵۵.
- ↑ شیخ کلینی، الاصول من الکافی (باب العصبیه) ج ۲ صفحه ۲۳۳.
- ↑ نهج البلاغه ،خطبه ۳۹.
- ↑ نهج البلاغه" خطبه ۱۹۲
- ↑ طباطبایی، محمد حسین؛ترجمه تفسیر المیزان، موسوی همدانی سید محمد باقر، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه، ۱۳۷۴، ج۴، ص ۶۷۴.
- ↑ مکارم، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۵، ص ۳۵۴.
- ↑ شعراء/۲۶،آیه ۱۹۸-۱۹۹.
- ↑ نهج البلاغه خطبه ۱۹۲.
- ↑ نهج البلاغه خطبه ۱۹۲.
- ↑ مطهری، مرتضی؛ اسلام و مقتضیات زمان، قم، نشر صدرا، اردیبهشت، ۱۳۷۶، ص ۱۱۵.
- ↑ مطهری، مرتضی؛ تکامل اجتماعی اسلام،، قم، نشر صدرا، ص ۱۸۹.و علل گرایش مادیگری، ص ۲۱۸.
- ↑ شیخ کلینی،الاصول من کافی جلد ۲ (باب العصبیه) ص ۲۳۲.
- ↑ مکارم، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۲، ص ۱۰۱.
- ↑ بقره/۲،آیه۹۱.
- ↑ مجموعه آثار، ج نوزدهم، ص ۱۱۰.
- ↑ کافی، ج۲، ص۳۰۸.
- ↑ تفسیر" نور الثقلین" جلد ۵ صفحه ۷۳.
- ↑ خدمات متقابل، ص۱۲۵.
- ↑ کافی، ج۲، ص۳۰۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج ۳، ص ۴۱.