یقین
یقین در دین به منزله سرمایه است و ایمان متوقف بر آن میباشد. سایر علوم شاخ و برگ آن است و رستگاری در آخرت بدون یقین حاصل نمیشود.
فهرست مندرجات ۱ - معنا ۲ - فرق علم و یقین ۳ - در قرآن ۴ - حقیقت ۵ - فضیلت ۶ - متعلق علیه ۷ - نسبت با عبادت ۸ - مراتب ۹ - نشانه صحت ۱۰ - نشانههای ضعف ۱۱ - علائم اهل یقین ۱۲ - پیادمدها ۱۳ - آثار عدم یقین ۱۴ - فهرست منابع ۱۵ - پانویس ۱۶ - منبع
معنا[ویرایش]
یقین در لغت علم [۱] است که نقطه مقابل" شک " میباشد و طبق آنچه از اخبار و روایات استفاده میشود به مرحله عالی ایمان " یقین" گفته میشود [۲] و در اصطلاح، یقین اعتقاد و باور محکم و استواری است که مطابق با حقیقت باشد و به هیچ وجه امکان زوال و احتمال خلاف در او راه ندارد. [۳] به طوری که انسان همه چیز را از مسبّب الاسباب بداند و به اسباب توجّه نکند بلکه واسطهها را مسخّر حقّ و فاقد هر حکم و قدرت بداند و کسی که بر این اعتقاد باشد دارای یقین است. [۴]
فرق علم و یقین[ویرایش]
همانگونه که ذکر شد یقین امر معلوم و آشکار و قوت ادراک ذهنی است که قابل زوال و ضعف نباشد [۵] وهمچنین علمی است که بعد از استدلال، از طریق برهان حاصل میشود [۶] که موجب آرامش و سکون برای شخص خواهد شد، [۷] پس با علم تفاوت دارد؛ زیرا علم، درک حقیقت چیزی است به گونه ای که آن شیء شناخته شود. [۸] پس هر علمی یقین نیست ولی هر یقینی علم است و به علم خدا یقین گفته نمیشود؛ زیرا علم خدا از تحقیق و استدلال حاصل نمیشود؛ [۹] زیرا تمام اشیاء در آشکار بودن نزد وی یکسان است [۱۰] و نیز علم، به فراموشی تبدیل میشود ولی یقین، با توجه دائمی همراه است. [۱۱]
در قرآن[ویرایش]
در آیات قرآن ، یقین در چند معنی استعمال گردیده است: ۱- به معنی علم و آگاهی کامل. ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّباعَ الظَّنِّ وَ ما قَتَلُوهُ یَقِیناً یعنی و ما قتلوه من غیر شک [۱۲] ۲- به معنی مرگ . وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّی یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ یعنی حتّی یأتیک الموت [۱۳] ۳- به معنی آشکار و روشن. کَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ. یعنی اگر حادثه بزرگ عالم آخرت برای شما روشن و آشکار میشد) [۱۴] [۱۵]
حقیقت[ویرایش]
اولین مرحله ایمان، معرفت و سپس یقین [۱۶] و بالاترین درجه یقین، خشنود بودن به قضای الهی -که ناخوشایند است- میباشد. [۱۷] در کلام معصومین (ع) حقیقت یقین را توکل بر خدا و تسلیم در برابر امر خدا و رضا به مقدرات خدا و واگذاری کارها به خدا دانست. [۱۸] در حدیثی از رسول خدا (ص) روایت شده که فرمود: به جبرئیل گفتم: تفسیر یقین چیست. فرمود: مؤمن برای خدا کاری میکند که گویا او را مشاهده مینماید و اگر او خداوند را مشاهده نمیکند خداوند او را مینگرد و یقین کند که هر چه به او میرسد باید میرسید و خطا نمیکرد و هر چه به او اصابت نمیکند باید هم اصابت نمیکرد. [۱۹]
فضیلت[ویرایش]
یقین افضل کمالات، اشرف فضایل و اهم اخلاق است و در کلام معصومین (ع) وسخنان بزرگان آمده است که: ۱- هیچ نوری همچون نور یقین نیست. [۲۰] ۲- یقین از ایمان و اسلام بافضیلتتر است. [۲۱] ۳- عمل کم و همیشگی با یقین بهتر از اعمال زیاد بدون یقین است. [۲۲] ۴- چیزی گرامیتر و عزیزتر از یقین نیست. [۲۳] ۵- بهترین چیزی که به قلب داده شده، یقین است. [۲۴] ۶- خیری که همواره در قلب جای دارد، یقین است. [۲۵] ۷- یقین ثروتی است که از همه چیز کفایت میکند. [۲۶] ۸- اهل یقین مورد غبطه دیگران میباشد. [۲۷] ۹- کمتر از یقین چیزی بین مردم تقسیم نشده است. [۲۸] ۱۰- با ارزشترین چیزی که در دل انسان راه مییابد، یقین است. [۲۹] ۱۱-رأس دین ، درستی یقین است. [۳۰] حدّ یقین برای دانستن حد و نهایت یقین میتوان به کلام امام صادق (ع) اشاره داشت که فرمودند: حد یقین این است که فقط از خداوند بترسی. [۳۱]
متعلق علیه[ویرایش]
آنچه یقین به آن تعلق میگیرد یا از اجزاء و لوازم ایمان است مانند وجود خداوند و صفات کمالیه او و مباحث متعلق به نبوت وامامت و احوال نشئه آخرت و یا اموری که در ایمان مدخلیتی ندارد. [۳۲] در روایات ، یقین بنابر نقلی بر چهار شعبه؛ تیزهوشی، رسیدن به حقایق، عبرتشناسی، سنّت و روش پیشینیان [۳۳] و بنابر نقل دیگر بر چهار شاخه؛ شوق و ترس و زهد و انتظار تقسیم میشود. [۳۴]
نسبت با عبادت[ویرایش]
با توجه به آیه ۹۹، سوره حجر ، عبادت ، زمینه ساز یقین [۳۵] دوم است: «و پروردگارت را عبادت کن تا یقین ( مرگ ) تو فرا رسد!» (وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتیَ یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ) گویا که معنای آیه چنین است: اگر میخواهی به یقین و مراتب آن برسی و معلوم را به تفصیل به دست آوری به عبادت پروردگارت مشغول باش تا مراتب یقین که مطلوب تو است به دست آید [۳۶] که تداوم بر بندگی حق، سبب پیدا شدن یقین است [۳۷] و نیز احتمال است که مراد از آمدن یقین، رسیدن اجل مرگ است که با فرا رسیدنش غیب، مبدل به شهادت و خبر مبدل به عیان میشود. [۳۸] امر دیگری که انسان را به مقام رفیع یقین میرساند، تسلیم محض خداوند بودن است؛ زیرا کسی به این مقام میرسد که در قلب او جز خواسته خدا چیزی نباشد. [۳۹]
محتویات
مراتب
یقین جامع همه فضایل است وخود دارای مراتبی است: ۱- علم الیقین و آن این است که انسان از دلائل مختلف به چیزی ایمان آورد مانند کسی که با مشاهده دود ایمان به وجود آتش پیدا میکند. ۲- عین الیقین و آن در جایی است که انسان به مرحله مشاهده میرسد و با" چشم" خود مثلا آتش را مشاهده میکند. ۳- حق الیقین و آن همانند کسی است که وارد در آتش شود و سوزش آن را لمس کند و به صفات آتش متصف گردد و این بالاترین مرحله یقین است.
[۴۰]
نشانه صحت
در حدیث شریفی از امام صادق (ع) دو چیز علامت صحت و سلامت یقین شمرده شده : یکی آنکه سخط و غضب حق را به رضای مردم نفروشد. دیگر آنکه مردم را ملامت نکند به آنچه خدا به آنها نداده. که این دو از ثمرات کمال یقین است، چنانچه مقابل آنها از ضعف یقین و علت و مرض ایمان است.
[۴۱]
همچنین نترسیدن ازمرگ نیز، نشانه دیگری بر صحت یقین برشمرده شده است.
[۴۲]
نشانههای ضعف
در روایتی دیگر از امام صادق (ع) نشانه ضعف یقین برای ما روشن میشود : «کسی که یقین او ضعیف و سست باشد: ۱- در جریان زندگی خود پیوسته متوجه به وسائل و اسباب شده و تمسک و توسل به آنها پیدا میکند و این را نزد خود جایز و صحیح تصور نموده و بر خلاف اخلاص و توحید نمیداند. ۲- در امور زندگی خود بدون دقت و تحقیق حق ، از رسوم و عادات مردم پیروی کرده و گفتار و اقوال دیگران را معتبر میشمارد. ۳- در امور مربوط به زندگی مادی دنیوی، کمال کوشش و سعی بلیغ نموده و در جمع دنیا و نگهداری و امساک آن اهتمام خواهد داشت. او اظهار میکند که مانع و معطی و دهنده و گیرندهای به جز پروردگار متعال نیست و هر بندهای نمیرسد مگر به آنچه روزی و قسمت و نصیب او باشد و به زبان میگوید که سعی و کوشش اثری در تغییر مقدرات و در زیادی قسمت ندارد ولی از لحاظ عمل و از باطن و قلب خود مخالف این اظهار و گفتار است.»
[۴۳]
علائم اهل یقین
برای اهل یقین نشانههایی برشمردند: (۱) نشانهاش این است که از غیر خدا قطع امید میکند و به حول و قوه خدا پناه میبرد.
[۴۴]
(۲) و در پیروی از اوامر او استقامت میکند.
(۳) و در ظاهر و باطن خدا را عبادت مینماید.
[۴۵]
(۴) صاحب کرامت است؛ زیرا هر قدر یقین انسان زیاد شود، قوه تصرف برای او در جمیع کائنات حاصل میشود.
[۴۶]
(۵) به وجود پروردگار از روی حقیقت یقین داشته و بدو ایمان آورد.
(۶) محقّق بودن مرگ را باور داشته و از آن بترسد.
(۷) مطمئن باشد که قیامت حقّ است.
(۸) یقین داشته باشد که بهشت حقّ است.
(۹) همچنین به دوزخ و عذاب یقین دارد.
(۱۰) به حقیقت سؤال و جواب روز رستاخیز باور داشته آنگاه به حساب کردار خود برسد.
[۴۷]
پیادمدها
یقین نصیبی است که هر کس به آن مزین شد، محرم خلوتخانه انس میگردد که به سبب آن میتوان به اصلاح و تهذیب نفس ،
[۴۸]
آرامش و سکونت،
[۴۹]
درک آیات الهی ، «إِنَّ فیِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ لاََیَاتٍ لِّلْمُؤْمِنِینَ•وَ فیِ خَلْقِکمُْ وَ مَا یَبُثُّ مِن دَابَّةٍ ءَایَاتٌ لِّقَوْمٍ یُوقِنُونَ» بیشکّ در آسمانها و زمین نشانههای (فراوانی) برای مؤمنان وجود دارد و نیز در آفرینش شما و جنبندگانی که (در سراسر زمین ) پراکنده ساخته، نشانههایی است برای جمعیّتی که اهل یقینند.
[۵۰]
[۵۱]
[۵۲]
امیدواری،
[۵۳]
کسب بسیاری از امور علمی وعملی،
[۵۴]
برطرف کردن غم واندوهها
[۵۵]
و به برترین درجه مقصود
[۵۶]
و به جایگاه بلندی که موجب شگفتی میشود
[۵۷]
که منجر به هدایت
[۵۸]
میشود، رسید. ملاک ایمان ،
[۵۹]
نشانهیپرهیزکاران ،
[۶۰]
نشانهیمؤمن ،
[۶۱]
اخلاص در عمل و تقوی و پرهیز از گناه ،
[۶۲]
رفع وساوس نفسانیه،
[۶۳]
بزرگترین بی نیازی،
[۶۴]
کوشش درزندگی،
[۶۵]
نیرومند شدن،
[۶۶]
کوتاهی آرزوها،
[۶۷]
دور کردن حوادث و مشکلات زندگی
[۶۸]
جلب نکردن رضایت مردم با عملی که موجب خشم خدا است
[۶۹]
ملامت نکردن مردم در تنگناها
[۷۰]
برتری عمل اندک ومداوم به واسطه یقین در نزد خداوند
[۷۱]
حرص نورزیدن به دنیا ،
[۷۲]
فراموش کردن دنیا
[۷۳]
و... همه از آثار یقین میباشد.
آثار عدم یقین
۱- پذیرفته نشدن دعا
[۷۴]
۲- کم ارزش بودن عمل فراوان بدون یقین
[۷۵]
۳- آنکه قلبش به یقین نرسیده است، عملش به فرمان او نیست.
[۷۶]
۴- هیچ بیخردیی همچون کمی یقین نیست
[۷۷]
۵- خوابیدن همراه با یقین، برتر از نماز گزاردن با شک و تردید است.
[۷۸]
فهرست منابع
(۱)قرآن کریم. (۲) طریحی، شیخ فخر الدین، مجمع البحرین، قم، موسسه البعثه، ۱۴۱۴ هـ ق. (۳) مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیة، ۱۳۷۴ ش، اول. (۴) طوسی، خواجه نصیرالدین، اوصاف الاشراف، سید محمد رضا غیاثی کرمانی، قم، مؤسسه فرهنگی-انتشاراتی حضور، ۱۳۸۲ه ش، سوم. (۵) فیض کاشانی، ملا محسن، المحجة البیضاء، قم، دفتر انتشارات اسلامی، دوم. (۶) داور پناه، ابوالفضل، انوار العرفان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات صدر، ۱۳۷۵ ش، اول. (۷) طبرسی، فضل بن حسن، رجمه تفسیر جوامع الجامع، مترجمان، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، ۱۳۷۷ ش، دوم. (۸) راغب اصفهانی، حسین بن محمد، ترجمه وتحقیق مفردات الفاظ قرآن، خسروی حسینی سید غلامرضا، تهران، انتشارات مرتضوی، ۱۳۷۵ ش، دوم. (۹) مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۶۰ ش. (۱۰) أنوار العرفان فی تفسیر القرآن. (۱۱) ترجمه جوامع الجامع. (۱۲) رحمتی شهرضا، محمد، گنجینه معارف، قم، صبح پیروزی، ۱۳۸۵ه ش، دوم. (۱۳) دیلمی، حسن بن ابی الحسن، ارشاد القلوب الی الصواب، ترجمه علی سلگی نهاوندی، قم، نشر ناصر، ۱۳۷۶ هـ ش. (۱۴) حرّانی، حسن بن شعبه، تحف العقول، ترجمه بهراد جعفری، تهران، اسلامیه، اول، ۱۳۸۰ ش. (۱۵) علامه مجلسی، ترجمه الإیمان و الکفر بحار الانوار، عزیز الله عطاردی، تهران، انتشارات عطارد، ۱۳۷۸ ش. (۱۶) حکیمی اخوان، آرام احمد، الحیاة با ترجمه احمد آرام، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۰ ش. (۱۷) علامه مجلسی، بحار الانوار- ترجمه جلد ۶۷ و ۶۸، سید ابو الحسن موسوی همدانی، تهران، کتابخانه مسجد ولی عصر، اول. (۱۸) مولامهدی، نراقی، علم اخلاق اسلامی (ترجمه کتاب جامع السعادات)، ترجمه سید جلال الدین مجتبوی، انتشارات حکمت، ۱۳۶۶ه ش، اول. (۱۹) انصاری زنجانی خوئینی، اسماعیل، اسرار آل محمد علیهمالسلام، قم، نشر الهادی، اول، ۱۴۱۶ ق. (۲۰) گنابادی، سلطان محمد، ترجمه بیان السعادة فی مقامات العبادة، خانی رضا/ حشمت الله ریاضی، تهران، مرکز چاپ و انتشارات دانشگاه پیامنور، ۱۳۷۲ ش، اول. (۲۱) قرائتی محسن، تفسیر نور، تهران، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، ۱۳۸۳ ش، یازدهم. (۲۲) طباطبایی، محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، موسوی همدانی سید محمد باقر، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعهی مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۳۷۴ ش، پنجم. (۲۳) جوادی آملی، عبدالله، مراحل اخلاق در قرآن کریم (تفسیر موضوعی قرآن کریم)، قم، مرکز نشر اسراء اول، ۱۳۷۷. (۲۴) موسوی خمینی، روحالله، شرح چهل حدیث، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، ۱۳۸۵هـ ش، سی و ششم. (۲۵) حسن مصطفوی، مصباح الشریعة، تهران، انجمن اسلامی حکمت و فلسف ایران، اول، ۱۳۶۰ ش. (۲۶) نراقی، ملا احمد، معراج السعاده، قم، زهیر، ۱۳۸۶ه ش، اول. (۲۷) امام خمینی (ره)، جهاد اکبر. (۲۸) خوانساری، جمال الدین، شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غرر الحکم، دانشگاه تهران، ۱۳۶۶ ش، ج۵، ص ۴۶۶. (۲۹) الحیاة با ترجمه احمد آرام. (۳۰) شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غرر الحکم. (۳۱) سید رضی، نهج البلاغة، محمد دشتی، قم، مشهور، ۱۳۷۹ ش، اول. (۳۲) صابری یزدی، علی رضا/ انصاری محلاتی، محمد رضار، الحکم الزاهرة با ترجمه انصاری، قم، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، دوم، ۱۳۷۵ ش. (۳۳) حسن بن ابی الحسن دیلمی، ارشاد القلوب، سید هدایت الله مسترحمی، تهران، مصطفوی، سوم، ۱۳۴۹ ش. (۳۴) خرمشاهی، بهاء الدین – انصاری، مسعود، پیام پیامبر، تهران، منفرد، اول، ۱۳۷۶ شص ۶۹۷.
منبع
[ سایت پژوهشکده باقرالعلوم]