تقوا و روزی (قرآن)
از جلوههای تقواپیشگی بهرهمندی از روزی پیش بینی نشده میباشد.
محتویات
بهره از روزی پیشبینی نشده
تقواپیشگی، عامل بهرهمندی از روزی پیش بینی نشده میباشد: ... ومن یتق الله یجعل له مخرجـا• ویرزقه من حیث لا یحتسب... ... و هر کس تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم میکند. [۱] و او را از جایی که گمان ندارد روزی میدهد... . [۲] «من حیث لایحتسب» یعنی از جایی که انسان آن را در محاسبه خود نیاورده و انتظار و توقع آن را ندارد.
دیدگاه علامه طباطبایی
و من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسب... قدرا، میفرماید: و من یتق الله، و هر کس از محرمات الهی به خاطرخدا و ترس از او بپرهیزد، و حدود او را نشکند، و حرمت شرایعش را هتک ننموده، به آن عمل کند یجعل له مخرجا، خدای تعالی برایش راه نجاتی از تنگنای مشکلات زندگی فراهم میکند، چون شریعت او فطری است، و خدای تعالی بشر را به وسیله آن شرایع به چیزی دعوت میکند که فطرت خود او اقتضای آن را دارد، و حاجت فطرتش را بر میآورد، و سعادت دنیایی و آخرتیش را تامین میکند، و از همسر و مال و هر چیز دیگری که مایه خوشی زندگی او و پاکی حیاتش باشد، از راهی که خود او احتمالش را هم ندهد و توقعش را نداشته باشد روزی میفرماید، پس مؤمن این ترس را به خود راه ندهد که اگر از خدا بترسد و حدود او را محترم بشمارد و به این جهت از آن محرمات کام نگیرد، خوشی زندگیش تامین نشود، و به تنگی معیشت دچار گردد، نه، اینطور نیست، برای اینکه رزق از ناحیه خدای تعالی ضمانت شده و خدا قادر است که از عهده ضمانت خود بر آید. و من یتوکل علی الله، و کسی که بر خدا توکل کند، از نفس و هواهای آن، و فرمانهایی که میدهد، خود را کنار بکشد و اراده خدای سبحان را بر اراده خود مقدم بدارد، و عملی را که خدا از او میخواهد بر عملی که خودش دوست دارد ترجیح بدهد، و به عبارتی دیگر به دین خدا متدین شود و به احکام او عمل کند. فهو حسبه، چنین کسی خدا کافی و کفیل او خواهد بود، و آن وقت آنچه را که او آرزو کند، خدای تعالی هم همان را برایش میخواهد، البته آنچه را که او به مقتضای فطرتش مایه خوشی زندگی و سعادت خود تشخیص میدهد، نه آنچه را که واهمه کاذبش سعادت و خوشی میداند. و اینکه فرمود: خدا کافی و کفیل او است، علتش این است که خدای تعالی آخرین سبب است، که تمامی سببها بدو منتهی میشود، در نتیجه وقتی او چیزی را اراده کند بجا میآورد و به خواسته خود میرسد، بدون اینکه ارادهاش دگرگونی پذیرد، او است که میگوید: ما یبدل القول لدی، [۳] و چیزی بین او و خواستهاش حائل نمیگردد، چون او است که میگوید: و الله یحکم لا معقب لحکمه، [۴] و اما سایر اسباب که انسانها در رفع حوائج خود متوسل بدانها میشوند، سببیت خود را از ناحیه خدا مالکاند، و آن مقدار را مالکاند که او به آنها داده، و هر صاحب قدرتی آن مقدار قدرت دارد که به آن داده، در نتیجه در مقام فعل آن مقدار میتواند عمل کند که او اجازهاش داده باشد. پس تنها خدا برای هر کس که بر او توکل کند کافی است، و هیچ سبب دیگر چنین نیست، ان الله بالغ امره، [۵] خدا به هر چه بخواهد میرسد، او است که فرموده: انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون، [۶] و نیز فرموده: قد جعل الله لکل شی ء قدرا، [۷] پس هیچ چیز نیست مگر آنکه قدری معین و حدی محدود دارد، و خدای سبحان موجودی است که هیچ حدی او را تحدید نمیکند، و هیچ چیزی به او احاطه نمییابد، و او خودش محیط به هر چیز است. [۸]
دیدگاه آیتالله مکارم
آیات فوق از امیدبخشترین آیات قرآن مجید است که تلاوت آن دل را صفا و جان را نور و ضیا میبخشد، پردههای یاس و نومیدی را میدرد، شعاعهای حیات بخش امید را به قلب میتاباند، و به تمام افرادپرهیزگار با تقوا وعده نجات و حل مشکلات میدهد. در حدیثی از ابوذر غفاری نقل شده که پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود: انی لا علم آیة لو اخذ بها الناس لکفتهم: و من یتق الله یجعل له مخرجا... فما زال یقولها و یعیدها: من آیهای را میشناسم که اگر تمام انسان ها دست به دامن آن زنند برای حل مشکلات آنها کافی است، پس آیه: و من یتق الله، را تلاوت فرمود و بارها آن را تکرار کرد. [۹] در حدیث دیگری از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله نقل شده که در تفسیر این آیه فرمود: من شبهات الدنیا و من غمرات الموت و شدائد یوم القیامة: خداوندا پرهیزکاران را از شبهات دنیا و حالات سخت مرگ و شدائد روز قیامت رهایی میبخشد! [۱۰] این تعبیر دلیل بر این است که گشایش امور برای اهل تقوا منحصر به دنیا نیست، بلکه قیامت را نیز شامل میشود. و در حدیث دیگری از همان حضرت صلیاللهعلیهوآلهآمده است: من اکثر الاستغفار جعله الله له من کل هم فرجا و من کل ضیق مخرجا: هر کس بسیار استغفار کند (و لوح دل را از زنگارگناه بشوید) خدا برای او از هر اندوهی گشایشی، و از هر تنگنایی راه نجاتی قرار میدهد. [۱۱] جمعی از مفسران گفتهاند: که نخستین آیه فوق، در باره عوف بن مالک نازل شده که از یاران پیامبر صلیاللهعلیهوآله بود، دشمنان اسلام فرزندش را اسیر کردند، او به محضر پیامبر صلیاللهعلیهوآله آمد و از این ماجرا و فقر و تنگدستی شکایت کرد، فرمود: تقوای را پیشه کن و شکیبا باش و بسیار ذکر لا حول و لا قوة الا بالله را بگو، او این کار را انجام داد، ناگهان در حالی که در خانهاش نشسته بوده فرزندش از در، درآمد، معلوم شد که از یک لحظه غفلت دشمن استفاده کرده و فرار نموده، و حتی شتری از دشمن را نیز با خود آورده است. (اینجا بود که آیه فوق نازل شد و از گشایش مشکل این فرد با تقوی و روزی از جایی که انتظارش را نداشت خبر داد. [۱۲] ذکر این مطلب نیز لازم است که هرگز مفهوم آیه، این نیست که انسان تلاش و کوشش برای زندگی را به دست فراموشی بسپارد، و بگوید در خانه مینشینم و تقوا پیشه میکنم و ذکر، لا حول و لا قوة الا بالله، میگویم تا از آنجا که گمان ندارم به من روزی میرسد، نه هرگز مفهوم آیه چنین نیست، هدف تقوی و پرهیزکاری توام با تلاش و کوشش است، اگر با این حال درها به روی انسان بسته شد خداوند گشودن آنها را تضمین فرموده است. و لذا در حدیثی میخوانیم که یکی از یاران امام صادق علیهالسلام عمر بن مسلم مدتی خدمتش نیامد، حضرت جویای حال او شد، عرض کردند: او تجارت را ترک گفته، و رو به عبادت آورده، فرمود: وای بر او: ا ما علم ان تارک الطلب لا یستجاب له: آیا نمیداند کسی که تلاش و طلب روزی را ترک گوید دعایش مستجاب نمیشود. سپس افزود: جمعی از یاران رسول خدا صلیاللهعلیهوآله وقتی آیه و من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسب، نازل شد درها را به روی خود بستند، و رو به عبادت آوردند و گفتند: خداوند روزی ما را عهده دار شده! این جریان به گوش پیامبر صلیاللهعلیهوآله رسید، کسی را نزد آنها فرستاد که چرا چنین کردهاید؟ گفتند: ای رسول خدا! چون خداوند روزی ما را تکفل کرده و ما مشغول عبادت شدیم، پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود: انه من فعل ذلک لم یستجب له، علیکم بالطلب!: هر کس چنین کند دعایش مستجاب نمیشود، بر شما باد که تلاش و طلب کنید. [۱۳]
منبع
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «روزی».
پانویس
- ↑ طلاق/سوره۶۵، آیه۲.
- ↑ طلاق/سوره۶۵، آیه۳.
- ↑ ق/سوره۵۰، آیه۲۹.
- ↑ رعد/سوره۱۳، آیه۴۱.
- ↑ طلاق/سوره۶۵، آیه۳.
- ↑ طلاق/سوره۶۵، آیه۸۳.
- ↑ طلاق/سوره۶۵، آیه۳.
- ↑ ترجمه المیزان، علامه طباطبایی، ج۱۹، ص۵۲۶-۵۲۷.
- ↑ مجمع البیان، طبرسی، ج۱۰، ص۴۳.
- ↑ نور الثقلین، حویزی، ج۵، ص۳۵۶، حدیث ۴۴.
- ↑ نور الثقلین، حویزی، ج۵، ص۳۵۷، حدیث ۴۵.
- ↑ مجمع البیان، طبرسی، ج۱۰، ص۴۳.
- ↑ تفسیر نمونه، مکارم، ج۲۴، ص۲۳۶-۲۳۷.